سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سنگ را بدانجا که از آن آمده باز باید گرداند ، که شر را جز با شر نتوان راند . [نهج البلاغه]
فاروق (بازخوانی دیدگاه صحابه پیامبردرباره مسأله خلافت)
فاروق ( جمعه 90/6/4 :: ساعت 4:0 عصر )

سال پیش در ماه رجب توفیق یافتم به عمره مشرف شوم. حاصل آن سفرنامه ای بود که تصمیم دارم قسمنهایی از آن را نقل کنم:

بهداشت عقیده و فکر
امروز چهار شنبه 16 تیر ماه برابر با بیست و چهارم ماه رجب المرجب است و روز آخری است که ما در مدینه هستیم. برای زیارت قبور ائمه علیهم السلام وارد بقیع شدم. وقت گذشته بود و داشتند در را می بستند. و زوٌار را بیرون می کردند. چند دقیقه بیشتر در بقیع نماندم. آخرین زیارت بقیع من است و امروز باید به سمت مکٌه برویم. لحظه ای که رسیدم یکی از چفیه قرمز ها که کاملاً به فارسی مسلٌط بود و قبلاً از تند مزاجی اش سخن گفته بودم، داشت از بدعت بودن زیارت سخن می گفت و یکی از ایرانی ها که اهل مطالعه نشان می داد، در نقض کلامش زیارت پیامبر (ص) از قبر مادرش آمنه علیها السٌلام و ترمیم قبر وی را متذکٌر شد و آن وهٌابی که حرفی برای گفتن نداشت تنها اشکالش این بود که این مطلب در کدام کتاب ذکر شده است! و البته آن ایرانی هم نتوانست سندی ارائه کند.
راستی چه می شد در جلسات پیش از سفر عمره این شبهات طرح و پاسخ داده می شد یا جزواتی آماده می شد که جای پرداختن به مطالب دسته چندم و غیر مهم این مسائل را با زبان ساده تبیین می کردند؟مگر بهداشت عقیده و فکر از بهداشت خورد و خوراک کمتر است که بیشتر اهتمام مسؤلان این سفر به آن معطوف شده است!
دیروز عصر وقتی همسرم از زیارت مرقد پیامبر (ص) بازگشت نقل کرد: در انتظار باز شدن روضة النبی مشغول تلاوت قرآن بودم که پیرزنی ساده و احتمالاً روستایی به سمت دو زن عرب که آن ها نیز  همین گونه به نظر می آمدند، رفت و از آن ها پرسید که شما اهل کربلا هستید؟  آن ها هم که دست و پا شکسته منظور او را می فهمیدند، پاسخ مثبت دادند و پیرزن در حالیکه به سینه ی خود می کو بید و گریه می کرد بلند بلند می گفت: یا امام حسین (ع)، یا موسی بن جعفر (ع) و ... و از آن دو زن می خواست که وقتی به عراق رفتند سلام او را ابلاغ و برایش دعا کنند. در همین موقع خادمه ای به فارسی گفت: پیامبر(ص) و حسین (ع) مثل شما انسان بوده و الآن مرده اند و بدیهی است که مرده نمی تواند حرف شما را بشنود و کاری از دست او ساخته نیست! حال که خدا به شما لطف کرده و شما به این مکان مقدٌس آمده اید، چرا به جای او از بنده اش حاجت می خواهید؟ این ناشکری است و خدا شما را باز خواست خواهد کرد! شما که به خدا اعتقاد دارید چرا از بنده ی مرده ی او حاجت می خواهید؟ و ...
سپس پشت سر هم با لحنی بسیار دلنشین که هر آدمی را مجذوب می کرد، آیاتی را تلاوت کرد وآنان را به فکر فرو برد که از روی تعصٌب سخن نمی گوید بلکه برای سخنانش مدرک دارد آن هم چه مدرکی، کلام خدا!         
قلب آدم به درد می آمد وقتی می دید چه قدر زیرکانه در افکار آنان رخنه ایجاد کرد تا جایی که آن پیرزن ایرانی به نشانه موافقت برای او سر تکان می داد و آن دو زن عرب هم تسلیم شدند و گفتند: چه کنیم دست خودمان نیست، محبٌت آنان در قلب ماست نمی توانیم آنان را از قلب هایمان بیرون کنیم و ... آن دختر وهٌابی نیز به عربی گفت: ما نیز آنان را دوست می داریم. آنان از بهترین بندگان خدایند، ولی مرده اند و از دست مرده کاری ساخته نیست و تا خدا هست کفر است که از بنده ی مرده حاجت بخواهید و آنان نیز مانند آن پیرزن ایرانی حرف هایش را پذیرفتند.
همسرم می گفت: من در فکر بودم که آنان پیرزن بودند و ساده امٌا ما جوانان تحصیل کرده ی ایرانی چرا باید این قدر کم به قرآن و احادیث تسلٌط داشته باشیم و بگذاریم در دل شیعیان شک ایجاد شود و نتوانیم و یا بهتر بگویم بترسیم وارد بحث شویم؟!




لیست کل یادداشت های این وبلاگ
منظومه غدیر : ابوالقاسم راجی بید آبادی اصفهانی
فضائل موسی بن جعفر علیهما السلام فی تاریخ بغداد للخطیب
برخی از مصادر کتاب: عبقات الانوار
برخی از مصادر کتاب: عبقات الانوار
برخی از مصادر کتاب: عبقات الانوار
کتاب تشیید المطاعن و کشف الضغائن
تقریب ممدوح و مذموم
ترویج مذهب یا خرابکاری
حکایتی از یک ناصبی
حمزه سید الشهداء (ع)
ارجوزه ای در ردّ قصیده بغدادیه
[عناوین آرشیوشده]