فاروق ( جمعه 90/6/4 :: ساعت 1:51 عصر )
سال پیش در ماه رجب توفیق یافتم به عمره مشرف شوم. حاصل آن سفرنامه ای بود که تصمیم دارم قسمنهایی از آن را نقل کنم:
ویل لمن شفعاؤه خصماؤه
به سمت مرقد حضرت امّ البنین علیها السلام رفتم و عرض ادب کردم. عربی چفیه قرمز بر صندلی نشسته بود و مرتّب می گفت: «اموات را همچون پیامبر (ص) زیارت کنید که می فرمود: السلام علیکم اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین و إنّا إن شاء الله بکم لاحقون»[1] و می گفت: « چرا از اموات درخواست می کنید و مستقیماً از خدا نمی خواهید که آنها مرده اند و لا یضرّون و لا ینتفعون، پیامبر (ص) که صاحب همه ی کرامات بود، خود معترف بود که «لا أملک لنفسی نفعاً و لا ضرّاً»[2] پس تکلیف دیگران روشن است، خصوصاً اگر مرده باشند».
من فقط یک کلمه گفتم که: همین که پیامبر (ص) این زیارتنامه را انشاء فرموده، خود دلیل است که اموات زنده اند و می شنوند، وگرنه هیچ آدم عاقلی به مشتی خاک و سنگ سلام نمی کند و خطاب نمی کند که به شما ملحق خواهیم شد!!
عصبانی شد و شروع به پرخاش کرد؛ من هم دیدم صلاح نیست در آنجا توقّف کنم ، لذا از بقیع بیرون رفتم.
دلم لبریز از غم بود و از این جماعت متنفّر شده بودم و با خودم می گفتم: «ویل لمن شفعاؤه خصماؤه»! روزی این غربت به پایان خواهد رسید و و اهل بیت پیامبر (ص) بر مسند مقام شفاعت خواهند نشست؛ در آن روز که همه ی خوبان به یک طرفة العین آل الله محتاجند، این جماعت چه خواهند کرد؟!
[1] متن این زیارتنامه در صحیح مسلم چنیبن است:
حدثنا أبو بکر بن أبی شیبة وزهیر بن حرب قالا: حدثنا محمد بن عبد الله الأسدی عن سفیان عن علقمة بن مرثد عن سلیمان بن بریدة عن أبیه قال: کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یعلمهم إذا خرجوا إلى المقابر فکان قائلهم یقول فی روایة أبى بکر: السلام على أهل الدیار، وفی روایة زهیر: السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین وانا إن شاء الله للاحقون اسأل الله لنا ولکم العافیة. (صحیح مسلم النیسابوری ج3 ص 65). مشابه این متن نیز در سنن نسائی (ج4 ص 94) نقل شده است.
[2] الاعراف(7): 188.